رمضان 97

سلام خداااا

 

امسال بازم ما مهمونتیم باز ماه تو شد ماه رمضان بازم ما اومدیم به مهمانی تووو  ؛؛ خودتت دعوت مون کردی ❤

 

خدایاا شکر که بازم این قلب میتپه این نفس کشیدن هنوز استمرار داره که بازم رسیدیم به رمضان ؛؛ بازم عطر خوشو نوای سحری و ربنا رو حس کردیم بازم دلمون تو این ماه باهات صاف شفاف کردیم ؛؛ 

 

خدایااااا  ما همه اومدیم مهمونیت ما رو دسته خالی از درگاهت رد نکن ؛؛ هرکسی با یه قلبی پر از حرف اومده میدونم که همشونو گوش میدی اما هیچوقت مارو تنها نذار حتی اگه ما ازت دور شدیم ازت جدا شدیم بازم مارو تنها نذار ؛؛؛ خدای من تو انقدر بزرگی که ذهن کوچک ما نمیتونه حتی جزئی از وجودتو درک کنه پس راهنمامون باش حتی اگر گاهی دلمون لرزید تو خودت را همیشه بهمون ثابت کن ❤ خداااای خوبی هاااا خیلی دوستتت دارممم عاشقانه ❤

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: رمضان , خدا , عشق ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : یک شنبه 6 خرداد 1397
حرفای منو خدای مهربان

خــــــــــــــــدایا ...!!!!

 

گفتم: خسته ام ...

 

گفتـــی: لا تقنطوا من رحمه الله ... از رحمت خدا ناامید نشوید"زمره35

 

 

گفتم: کسی نمیدونه تو دلم چی میگذره...

 

 

گفتـــی: ان الله بین المرء و قلبه... خداوند حایل است بین انسان و قلبش"انفال26

 

 

 

گفتم:کسی را ندارم...

 

 

 

گفتــی: نحن اقرب الیه من حبل الورید... ما از رگ گردن به تو نزدیک تریم"ق16

 

 

 

گفتم:ولی انگار اصلا منو فراموش کردی...

 

 

 

گفتــی: فاذکرونی . اذکرکم... منو یاد کنید تا به یاد شما باشم "بقره152



:: برچسب‌ها: خدا , کلامت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : سه شنبه 11 اسفند 1394
ارامشی از جنس تو

                               "  خــــــــــــــــــــدایا  "

 

 دلم آرامشــــــــــــــی

 

                            از جـنس خـــــــــــودت

 

                                                          میخواهـــــــــــد ...



:: برچسب‌ها: خدا , دتم , ارامش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : دو شنبه 10 اسفند 1394

              

 

 

          ♥♥ قــــــــــــــربونت برم خـــــــــــــــــــــدا

 

                               چقدر غریبـــــــــــــــــــــــــی رو زمین ...♥♥

 

 

 



:: برچسب‌ها: خدا , عشقم خداست ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : پنج شنبه 28 آبان 1394
درد دلم با خدا

خـــــــــــــــــــــدایا

 

اگر بار گناهانم عامل رنجش و عذابم است

 

جز تـــــــــــــــــــــــو چه کسی میتواند آن را ببخشد

 

و بارم را سبک کند؟

 

اگر گنهکارم دلیل بر دشمنیم نیست

 

اگر تو از من روی برگردانی

 

من چه کنــــــــــــــــــــم؟

 

اگر گناهانی را که باعث مستجاب نشدن دعایم میشود

 

نبــــخشــــــــــــــــــــــــــــــی

 

وای بر من ...



:: برچسب‌ها: خدا , گناه , روی بر گردانی ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : سه شنبه 16 تير 1394
قیمت من

قیمت تو به اندازه ی خواست توست

 

اگر خـــــــــــــــدا را بخواهی

 

قیمت تو

 

بــــــــــــــــــــــــــــی نهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــت

 

است

 

اگر دنیا را بخواهی

 

قیمت تو همان است

 

که خواسته ای.



:: برچسب‌ها: قیمت , خدا , خواست ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : دو شنبه 15 تير 1394
خدا جونم...

به نام خدایی که ...

 

نگاه مهربانش را از همان روز ازل

 

بدرقه ی راهم کرد

 

و لبخندش کافیست

 

برای تاب آوردن تمام پاییزها

 

همیشه نفس هایم دلتنگ اند

 

دلتنگ خــــــــــــــــــــدایی که ...

 

همین نزدیکی هاســـــــــــــــــت

 

و همیشـــــــــــه هست

 

از خودم چیز زیادی نمیدانم

 

شاید فقط این سه نقطه ها...

 

که بار بغض هایم را به دوش میکشد

 

خوب میشناسد مرا !

 

زمانی خـــــــــــــــــــــــــــــــداوند همسایه ام بود ...



:: برچسب‌ها: خدا , من و بغض , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : دو شنبه 15 تير 1394
حرفای من با خدا

گفتم: خدای من دقایقی بود در زندگانیم که هوس میکردم سرسنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا

بر شانه های صبورت بگذارم

آرام برایت بگویم و بگریم...

در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

ندایی آمد که:عزیزتر از هر چه هست تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر پروردگارت تکیه کرده ای و پروردگار چیزی از تو دریغ نکرده است پروردگار همچون عاشقی که به معشوق خویش مینگرد باشوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته است

 

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی اینگونه زار بگریم؟

 

گفت: عزیزتر از هرچه هست .اشک تنها قطره ای ست که قبل از اینکه فرود آید عروج میکند.اشک هایت به پروردگارت رسید و آنهارا یکی یکی بر زنگارهای روحت ریخت تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان زیرا تنها این گونه میشود تا همیشه شاد بود

 

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سرم انداختی؟

 

گفت: بارها صدایت کردم و آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمیرسی اما تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند پروردگار بود که :عزیزتر از هر چه هست.از این رو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید

 

گفتم:پس چرا آن همه درد در دلم انداختی؟

 

گفت:روزیت دادم تا صدایم کنی چیزی نگفتی پناهت دادم تا صدایم کنی چیزی نگفتی ...آخر تو بنده ی منی.چاره ای نبود جز نزول درد...و تنها اینگونه شد که تو صدایم کردی

 

گفتم:پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

 

گفت:اول بار که گفتی خدا.من آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دیگر خدا گفتن تورا نشنوم تو باز گفتی خدا .و من مشتاق تر برای شنیدن خدا گفتن دیگرت...من میدانستم که تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمیکنی وگرنه همان بار اول دردت را دوا میکردم

 

گفتم:مهربان ترین خدا دوستت دارم

 

ندا آمد:عزیزتر از هرچه هست.دوست تر میدارمت



:: برچسب‌ها: خدا , خدای مهربان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : یک شنبه 14 تير 1394
شناختمت خدا

من تورا شناختم و تو مرا به وجود خود دلالت فرمودی

و به سوی خود خواندی

ستایش تورا میخوانم و اجابت میکنی.

هرچند که تو مرا میخوانی

کندی و کاهلی میکنم

خدایا مرا تنها مگذار...



:: برچسب‌ها: اجابت , خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : یک شنبه 14 تير 1394
حرفای منو خدا

خـــــــداوند برای تمام چیزهای منفی که ما به خود میگوییم پاسخ مثبتی دارد:

تو گفتی: آن ناممکن است خدا پاسخ داد: همه چیز ممکن است

تو گفتی: هیچ کس واقعا مرا دوست ندارد خدا پاسخ داد: من تورا دوست دارم

تو گفتی: من بسیار خسته ام خدا پاسخ داد: من به تو آرامش خواهم داد

تو گفتی: من توان ادامه دادن ندارم خدا پاسخ داد: رحمت من کافی است

تو گفتی : من نمیتوانم مشکلات را حل کنم خدا پاسخ داد: من گام های تورا هدایت میکنم

تو گفتی: من نمیتوانم آرا انجام دهم خدا پاسخ داد: تو هرکاری را با من میتوانی

تو گفتی : من نمیتوانم خود را ببخشم خدا پاسخ داد : من تورا بخشیده ام

تو گفتی : من میترسم خدا پاسخ داد: من روحی ترسو به تو نداده ام

تو گفتی : من همیشه نگران و ناامیدم خدا پاسخ داد: تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار

تو گفتی: من به اندازه ی کافی ایمان ندارم خدا پاسخ داد:من به همه به یک اندازه ایمان داده ام

تو گفتی : من به اندازه ی کافی باهوسش نیستم خدا پاسخ داد : من به تو عقل داده ام

تو گفتی : من احساس تنهایی میکنم خدا پاسخ داد: من هرگز تورا ترک نخواهم کرد



:: برچسب‌ها: خدا , پاسخ , حرفایی با خدا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : رزگل قرمز
تاریخ : یک شنبه 14 تير 1394

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد